کتاب ذهن و جهان، که بر پایهی شش درسگفتار مکداول در سال 1991 شکل گرفته است، به پرسشی میپردازد که شاید پرسش محوریِ فلسفهی مدرن از زمان دکارت باشد: رابطهی بینِ ذهن و جهان چیست و اساساً چگونه ممکن است که اندیشهها دربارهی جهان باشند؟ کتاب با این ادعا شروع میشود که موضوعِ اصلیاش «نحوهی وساطتِ مفاهیم در رابطهی میانِ اذهان و جهان است» از نظر مکداول ما باید همسو با کانت به یک میزان بر اهمیت مفاهیم و ورودی تجربی مستقیم یا «شهودات» در پیوند میانِ اندیشه و واقعیت تأکید کنیم و از نوسانی ناخوشایند میان اسطورهی داده و انسجامگرایی بپرهیزیم. پیشنهاد خود مکداول این است که برای موجودات زبانمند حساسیت ادراکی بهصورت مفهومی شکل میگیرد. تصورِ این موضع دشوار است، چرا که ما معمولاً فرض میگیریم که طبیعت و مفاهیم در دو سوی مخالف یک شکافِ عمیق قرار دارند، اما مکداول سعی میکند با بهرهگیری از مفهومِ «طبیعت ثانویه»ی ارسطو آن شکاف را نفی کند.
0 نظر