کتاب گناه دیگران/ قهوه را دم کرد. گوشی اش را از جیب پالتوش درآورد و تنش یخ کرد. پیامک ها از کامیار آصف بود. حتی جرئت نداشت بازشان کند. فکرهایی که زیر دوش حمام رها کرده بود عین مور و ملخ هجوم آوردند به سرش. قلبش بی اختیار بنای تند تپیدن گذاشت.
1 2 3 4 5
متن بررسی *
0 نظر