کتاب آرزوهای بر باد رفته : دو شاعر با شور و محبت سودازده و وصف ناپذیری دست یکدیگر را فشردند و از هم جدا شدند. لوسین رفت دستنوشته اش را بیاورد. دانیل دارتز به علت سرمای هوا رفت ساعتش را در بانک کارگشایی بگذارد تا بتواند دو بغل هیزم بخرد و دوست تازه اش در خانه او گرم شود....
0 نظر