کتاب دشت پارسوا 4 (دو ریسمان جادویی)/ ماندانا دست سهراب را گرفته بود و کنار باغچه ی کوچک او ایستاده بود، هر دو غرق تماشای نسپینی با نور طلایی تیره بودند که با دقت تمام سوسکی خالدار را روی گلبرگ تازه شکفته ی گل سرخ او رها می کرد.
1 2 3 4 5
متن بررسی *
0 نظر