کتاب پدران و پسران/ هنگام خروج از خانه کلاهش را با دو دست روی سرش کشید، روی درشکه ی زهوادرفته ای که بیرون در گذاشته بود، پرید و همانطور که اسبش یورتمه می رفت از آنجا دور شد، اما به سمت شهر نرفت.
1 2 3 4 5
متن بررسی *
0 نظر