کتاب نوشته های پراکنده صادق هدایت/ احمدک هم این سفر با زن و بچه اش رفت پیش پدرش و به چشم های او که در فراقش از زور گریه کورد شده بود آب زندگی زد روشن شد و به خوبی و خوشی مشغول زندگی شدند.
1 2 3 4 5
متن بررسی *
0 نظر