کتاب خواب زده/ میان تاریکی قدم برداشت. این خانه و خاطره اش ا با هم میان شبی که گذشت پشت سرش جا گذاشت. صدای تلفن خانه باز برای لحظه ای متوقفش کرد اما نه. جایی برای ماندن نبود. با هر قدمی که پیش می رفت دلش پس می کشید و التماس می کرد اما برنگشت.
1 2 3 4 5
متن بررسی *
0 نظر