کتاب ابله 2 جلدی : پرنس هر لحظه بیش تر نگران می شد. توی باغ قدم می زد و با بی توجهی نگاهی به دور و برش می انداخت. وقتی که به محوطه ی باز جلو ایستگاه راه آهن رسید، حیرت زده ایستاد و به ردیف نیمکت های خالی و سه پایه های ویژه ی گذاشتن دفتر نت های نوازندگان ارکستر چشم دوخت.
0 نظر