کتاب ناپدید شدن ادل بودو/ روزها پس از مرگ ژولیت، منفرد هنوز بهت زده بود. اندوه، احساس گناه و ترس وجودش را پر کرده بود. خوشبختانه پدربزرگ و مادربزرگش به این که او ساعت های طولانی تنها توی اتاقش باشد، عادت کرده بودند. اولین شب حادثه او برای شام به آن ها ملحق نشد.
0 نظر