30% OFF
خاطرات خفته

کتاب خاطرات خفته : زمانی از روز را ترحیج می دادم. زمستان پاریس بین ساعت شش تا هشت و نیم صبح بود، که هوا هنوز تاریک بود. مهلتی پیش از برآمدن روز. زمان معلق بود و آدمی خویشتن را سبک تر از همیشه احساس می کرد. من به کافه های مختلف پاریس که در آن ساعت درهایشان را به روی اولین مشتری ها باز می کردند رفت و آمد می کردم ...

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

0 نظر