کتاب نان حلال، بلز دولانژ جوان بیکار و بی پولی است که در پی یافتن شغل سر از یک شهرستان کوچک دلگیر در می آورد. او به طور اتفاقی در باجه تلفن راه دور کیف زنانه پر از پولی را می یابد. صاحب کیف، ژرمن، زنی بد لباس، اما جوان و زیباست. بلز در جست جوی او به تنها بنگاه کفن و دفن شهر می رسد. جایی که در آن با آشیل کاستن مدیر نفرت انگیز بنگاه و شوهر ژرمن آشنا می شود و به عنوان دستیار او به کار می پردازد.
0 نظر