کتاب قصه های الفبا : ک کلاه شد و گفت: «من کلاهم مثل ماهم. کی من رو می خواد؟» کوه گفت: «من، من کله گنده.» بعد کله اش را نشان داد و گفت: «من کچلم. مو ندارم. برف که می آد سرما می خورم. هاپیشته، هاپیشته. بابام بزغاله کشته. ننه ام سر دیگ آشه. بابام می خوره می پاشه. کلاهم می شی؟» ک گفت: «چرا نمی شم؟ خوبم می شم.» و رفت روی سر کوه نشست.
0 نظر