کتاب پسر امپراطور یونجه برها : ماه پری کنار دست زن روی زمین نشسته و روسری اش را روی صورتش انداخته. خیلی زود چند سکه و پول کاغذی کف دستش افتاد. صدای جرینگ جرینگ سکه ها که بلند شد زن چادرش را کنار زد. ماه پری از ترس خودش را عقب کشید. از زیر چارد پیرزن صورت سوخته ای دستش را گرفت ...
0 نظر