من اچونه ام در و باز کنید مامان در اتاق را فقل کرد و پرده ها را کشید. و گفت:(داره خنک می شه هوا نیست؟) لب هایش خنده کوچکی کرد. با آن لب های گوشتالویش شبیه جادوگر هایی بود که قبل از خوردن بچه ها از رویای لیسیدن استخوان ها خنده شان می گیرد.
1 2 3 4 5
متن بررسی *
0 نظر