کتاب بر بادرفته 2 جلدی: اشلی نگاه تندی به ویل انداخت و بعد به دورها خیره شد. با حیرت می دید که ویل هم همان احساس ناخوشایند او را دارد. همان تردید او را دارد. ولی امکان نداشت. ویل نمی دانست آن روز بعدازظهر چه اتفاقی در باغ افتاده است.....
1 2 3 4 5
متن بررسی *
0 نظر