کتاب آسفالتی ها : خرمگس گفت باید به میدان تایمز برویم و تا دوازده شب صبر کنیم، آن وقت می توانیم پند تا جیب بزنیم، ولی اصلا به آنجا نرسیدیم. ما، یعنی من، خرمگس، رنگین کمان و تومورو، مثل همیشه جلوی اغذیه فروشی گودلایف ولو بودیم. مهی سرد از سمت پارک می آمد و قطرات آب زیر چراغ های خیابان می درخشیدند ...
0 نظر