کتاب وکیل اتفاقی/ خلاصه همه با هم دوست شدیم، مادرش چای و کیک آورد، خوردیم. گفت خانم به خدا من شرمنده ام، امیدوارم ن . ز و ع. آن شاهد دیگر با دروغ شان زیاد به پرونده ی مریم خانم در دادگاه لطمه وارد نکرده باشند که دیگر غیر قابل جبران باشد گفتم حقیقت همیشه گفتنش فایده دارد.
0 نظر