کتاب ستون های زمین 1 : پدر فیلیپ میان درگاه ایستاد و به جاناتان نگاه کرد. او تقریبا پنج سال داشت، پسری هوشیار و بی پروا، با وقاری کودکانه که همه را شیفته می کرد. جانی هنوز لباس راهب ها را به او می پوشاند. جاناتان امروز تظاهر می کرد معلم نوآموزان است و به یک گروه شاگرد خیالی درس می داد ....
0 نظر