کتاب گلف روی باروت/ در باز می شود می روم تو سرازیری پارکینگ. صبح که از این در می رفتی بیرون خیال می کردی حامی منتظر نشسته تا بروی و جواب سوال هایت را ازش بگیری. فکرش را همنمی کردی یک وکیل بهت بگوید اگر نروی بیرون می گویند بیایند تا راه خروج را نشانت بدهند.
0 نظر