کتاب از باران تا قافله سالار/ اول زینت صدا را شنید. خانه شلوغ بود. زینت این ها بودند ... زهرا بیگم و اکبرآقا و وروجک هاشان که خانه را گذاشته بودند رو سرشان. مگر می گذاشتند صدا به صدا برسد؟ تازه سفره ی شام را جمع کرده بودیم.
1 2 3 4 5
متن بررسی *
0 نظر