کتاب آقا گرگه رنگ خودش را عوض می کند/ آن قدر سردش شد که از توی وان آبی بیرون آمد. در حالی که دندان هایش از شدت سرما به هم می خورد جلوی آینه رفت و به خودش نگاهی انداخت و گفت:((وووووی ونگ آآآآبی خیلی خیلی ززززشتم کرده. نه نه اص....اصلا این رررنگ به من نمی آید.))
0 نظر