کتاب سه دختر گل فروش: آن بیرون، زندگی مثل همیشه، ساکت و آرام، جریان داشت و اما زیر سقف راه آهن، جلوی باجه ها پر بود از سربازها و داوطلبان بی امریه و با امریه، آن هایی که از مقصدی دور، شاید جبهه های غرب، آمده بودند و خوشحال میرفتند مرخصی. از عجول بودنشان میشد فهمید، درست مثل رفتن به زیارت. مسافر زیاد بود جا کم. خطی که می رفت جنوب، شلوغ و هر کی هر کی بود ...
0 نظر