سپتیموس هیپ/ کتاب یکم/ جادو/ مارسیا هم از صدای خرخر سگ در عذاب بود، بالش را هزار جور روی سرش می گذاشت. ولی بی فایده بود، از سوی دیگر صدای زوزوه توفان و ناله باد هم بود که از سوراخ سنبه های کلبه وارد می شد و در گوشش فرو می رفت.
1 2 3 4 5
متن بررسی *
0 نظر