کتاب آواز خنیاگران کور/ در شیشه ای مات را گشود و وارد دفتری شد که در آن یک منشی و یک حسابدار نشسته بودند و مبلمان فلزی و یک ماشین تحریر و یک ماشین حساب هم موجود بود. نام خود را گفت و منشی رفت تا به آقای اولمدو اطلاع دهد و بعد اجازه داد وارد شود.
1 2 3 4 5
متن بررسی *
0 نظر