کتاب خرس/ چیزی در من شکسته بود. نمی دانستم چه چیزی، ولی هرچه که بود، هرگز در من جوش نخورد و درست نشد. تصویر آن مرد خپله توی سرم مثل شبح یک خرس سیاه، هی باد می کردو بزرگ تر می شد...
1 2 3 4 5
عنوان بررسی *
متن بررسی *
0 نظر