کتاب رمز در قطار آبی : صبح روز بعد کاترین از خواب بیدار شد. آفتاب با زیبایی درخشنده از پنجره قطار به درون می تابید. کاترین بلند شد و برای صرف صبحانه به سالن غذاخوری رفت. ولی در آنجا هیچ کدام از کسانی که را قبلا دیده بود نیافت.
1 2 3 4 5
متن بررسی *
0 نظر