کتاب بچه های بدشانس 12(خطر ما قبل آخر) : ویولت آن چنان غرق در تفکر درباره ی ماموریت جاسوسی اش بود که فقط وقتی درهای آسانسور بسته شد تازه به فکر ماموریت پادویی اش افتاد و فهمید که اصلا نمی داند از کجا می شود یک اسحله ی نهنگ کشی پیدا کرد...
1 2 3 4 5
متن بررسی *
0 نظر