کتاب یک شب دیگر هم بمان سیلویا/ سی و یک سال عمر کردم. خودم خواستم نوع مرگم رو انتخاب کنم. ممکنه خوشبخت نباشم اما راضیم. همیشه حرفا و قصه های دیگران رو نقل کردم، حالا می خوام ه نفرم قصه ی منو تعریف کنه. ما خوشبخت بودیم. بغل بغل گل نرگس از باغچه ی کلیسا می چیدیم تا به بقال محل بفروشیم.
0 نظر