کتاب پاییز 59: آن روز وقتی مدیر مرا به دفتر احضار کرد، فولادی شستش خبردار شد که حتما خبری است. برای همین، درس را بهانه کرد و سرایدار دوباره آمد اما باز هم فولادی کوتاه نیامد.
1 2 3 4 5
متن بررسی *
0 نظر