کتاب زندانی لاس لوماس: آن شب خواب وحشتناکی دیدم. خواب دیدم این جماعت تا ابدالآباد توی خانهی من میمانند، یکسر این میرود و آن یکی میآید، نسل پشت نسل، بیتوجه به سرنوشت فرد فرد آدمها، به سرنوشت وکیل شیکپوشی که من باشم، یعنی این بچه قرتی لاسلوماس د چاپولتپک، آنقدر میمانند تا من بمیرم. شما هم بخواهید یا نخواهید باید گوش کنید. اگر من زندانی لاسلوماس هستم، شما زندانی تلفن مناید؛ به من گوش میدهید ...
0 نظر