کتاب خاکستر گرم : شبی تابستانی با مادر هنریک قطعه ای چهاردستی با پیانو زدند که اتفاقی افتاد .پیش از شام بود و در سالن اصلی قصر بودند فرمانده گارد و پسرش در گوشه ای نشسته بودند....
1 2 3 4 5
متن بررسی *
0 نظر