کتاب زن وسطی/ در شیب ملایم تپه، به کندی پایین می امدند و به مزرعهی ذرت رسیدند، با حرکتی مارپیچ، از این طرف به آن طرف. حتی برای نفس گرفتن هم پا سست نکردند. بیصدا پیش میرفتند و سنگینی بار را که انگار لحظه به لحظه بیشتر میشد، حس نمیکردند. باری دیگر بر شیشه.همان که درونشان شعله میکشید و میگداخت ...
0 نظر