کتاب هفت روز آخر/ بیدار بودم. ساعت را نگاه کردم. 1/5 بعد از نیمه شب یک شنبه بود. هفتمین روز از فروردین. نیم ساعت بیشتر نبود که نگهبانی ام تمام شده بود و خوابیده بودم. گیج خواب بودم. چشم هایم می سوخت...
1 2 3 4 5
متن بررسی *
0 نظر