کتاب جیران: تا آن روز سرنوشت خود را چنین می پنداشتم. تا آن روز زندگی را جز آنچه بود، نمی انگاشتم. آمدی و هر آنچه بود درهم ریختی، و من احساس کردم دیگر آن خود همیشگی نیستم. امروز نمی دانم آمدنت از اقبال من بود یا رفتنت دلیلی بر آن که یک روز دل بی پناهی را شکسته ام.
0 نظر