کتاب ترس غار: وقتی می خواستیم به مدرسه برویم مادرم یک قلک درست کرده بود که پول خردها را آنجا می ریخت و هر روز صبح موقع مدرسه به ما پول توجیبی می داد......
1 2 3 4 5
متن بررسی *
0 نظر