کتاب سلطان کمپبل : سلطان کمپبل داستان جوانی به نام ”وترال“ است که دکتر به او اطلاع میدهد که سرطان معده دارد و حداکثر تا دو ماه دیگر خواهد مرد. وترال جوان دچار یأس میشود و خود را برای مردن آماده میکند که ناگاه مطلع میشود پدربزرگش در آن سر دنیا مرده است و شرکتی ورشکسته و فرضیهای شکست خورده را برایش به میراث گذاشته و از او خواسته است که آرزویش را برآورده کند. حالا او بر سر دو راهی است. به انتظار مرگ بنشیند یا آن را نادیده بگیرد و به ستیزی نابرابر با شرکتهای بزرگ و طبیعت بیرحم بپردازد.
0 نظر