کتاب جور هندوستان می کشیدم/ و بعد از شش ماه که سرما شهر را بلعیده بود...هیچ کس حساب وقت و زمان را نداشت.هیچ کس نمی دانست که آن یخبندان ها و طوفان های خوف انگیز کی به آخر می رسد... آن وقت سایه کم رنگ او در افق پیدا شد...
1 2 3 4 5
متن بررسی *
0 نظر