کتاب دیوان حافظ (2جلدی)/ خرم آن روز کز این منزل ویران بروم ... آسان جان طلبم و از پی جانان بروم ... گر چه دانم که به جایی نبرد راه غریب ... من به بوی سر آن زلف پریشان بروم ... دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت ... رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم ... چون صبا با تن بیمار و دل بی طاقت ...
0 نظر