کتاب از میان صنوبرهای سیاه : چشمهایم باز است. سعی میکنم آنها را باز نگه دارم و این سختترین کار دنیا است. چشمهای ماریوس هم باز است ... به همدیگر خیره شدهایم. میخواهم سرم را بچرخانم تا چیز دیگری ببینم، ما نمیتوانم. سیاهی، روی برف، اطراف ماریوس را دربرگرفته است. متوجه میشوم خون است ...
0 نظر