سپتیموس هیپ/ کتاب سوم/ فیزیک/ مارسلوس پای خود را پایین کشید و آماده فرود از نردبان شد. سپتیموس صدای حرکتش را می شنید. حلقه نورانی خود را کمی پیشتر برد که ببیند پیرمرد چه می کند. و مارسلوس به او خندید. سه دندان دراز و زردش معلوم شد...
1 2 3 4 5
متن بررسی *
0 نظر