30% OFF
ساعت شوم

کتاب ساعت شوم : پدر آنخل با اندکی تلاش سربرداشت و نشست. پلک هایش را با بند استخوان انگشتان مالید پشه بند گلدوزی شده را کنار زد نشسته بر تشک ملافه نشده لحظه ای در فکر فرو رفت. دریافت که ناگزیر زنده است و میتواند تاریخ و نام معادل آن روز را از تقویم قدیسان به یادآرورد. با خودش اندیشید: سه شنبه چهارم اکتبر و زیر لب گفت: "وز قدیس فرانسیس آسیسی."

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

0 نظر