کتاب زنده به گور/ در رختخوابم یادداشت میکنم سه بعد از ظهر است. دو نفر به دیدنم آمدند حالا رفتند تنها ماندم. سرم گیج می رود تنم راحت و آسوده است در معده ام یک فنجان شیر و چایی است. تنم شل وسست و گرمای ناخوشی دارد...
1 2 3 4 5
متن بررسی *
0 نظر