کتاب مامان و معنی زندگی : در این مطب و روی این صندلی هستم. ولی دیوار عجیبی وسط اتاق بین ما قرار دارد. نمی توانم ببینمت. اول دیوار را همواضح نمی بینم؛ ناهموار است با کلی ترک و برامدگی. بخش کوچکی از آن بافتی قرمز و شطرنجی دارد؛ بعد یک دست در آن تشخیص می دهم؛ بعد یک پا و یک زانو. تازه می فهمم چیه: دیواری از اجساد که روی هم انباشته شده اند.
0 نظر